گاه و بیگاه اخباری از فیشهای نجومیِ مدیران و مسئولان به رسانهها درز میکند؛ روال کار اما ثابت و مشخص است؛ بعد از رسانهای شدن، مقام بالاترِ فرد نجومیبگیر ابتدا توضیحاتی مبنی بر اینکه این مبلغ، حقوقِ تنها نیست و بخشی از آن پاداش و بخشی دیگر اضافهکار و معوقات است، منتشر میکند و سپس وقتی میبینند با این توضیحات، بازهم چند صد میلیون حقوق در یک ماه اصلاً توجیه نمیشود، اعلام میکنند که مدیر خاطی را عزل کردهایم!
اضافه کار مدیرِ صندوق ذخیره بیشتر از سه برابرِ حقوق یک معلم!
هجدهم شهریورماه رسانههای کشور با تیتر درشت نوشتند «به دنبال دستور وزیر آموزش و پرورش، معاون صندوق ذخیره فرهنگیان که اخیراً فیش حقوقی او با ۴۱۲ میلیون تومان اضافه کار منتشر شده بود، برکنار شد».
در روزهای قبل از آن، فیش حقوقیِ حمید باقرنژاد معاون برنامهریزی و توسعه منابع صندوق ذخیره فرهنگیان در فضای مجازی منتشر شده بود؛ در این فیش، این مدیرِ بسیار مسئول! ۴۱۲ میلیون تومان برای اضافهکاری بهازای ۱۱ ماه دریافت کرده بود! خلاصه بعد از چند روز خبر آمد که وزیر دستور برکناری او را به دلیل آنچه «اضافهکاری نامتعارف» نامیدهاند، صادر کرده است.
بیاییم حساب کنیم، ۴۱۲ میلیون برای ۱۱ ماه اضافهکار واقعاً چه معنایی دارد؛ این مدیر برای هر ماه کار، بیش از ۳۷ میلیون تومان فقط اضافهکار گرفته است! واقعاً اضافهکار ۳۷ میلیون تومانی کجای معادلات مزدی فرهنگیان کشور جای میگیرد؟ مگر معلمان، بعد از سالها خاک تخته خوردن و با دانش آموزان سروکله زدن چقدر حقوق ماهانه میگیرند؟
اضافه کارِ این مدیرِ معزول، مدیری که از آذرماه ۱۴۰۰ عضو هیئت مدیره و معاون مالی و سرمایه انسانی و از بهمن ماه ۱۴۰۱ معاون برنامهریزی و توسعه موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان بوده و نزدیک به دو سال سابقه کار و لابد سابقهی نجومیبگیری داشته، از سه برابر حقوق یک معلم با ۳۰ سال سابقه بیشتر است!
محمد، معلمی که مدرک فوق لیسانس ریاضیات دارد، با اشاره به فیش ۴۱۲ میلیون تومانیِ آقای مدیر صندوق ذخیره میگوید: «ما معلمان مدارس غیرانتفاعی برای ۳ یا ۴ میلیون حقوق ماهانه باید در طول روز از این مدرسه به آن مدرسه سرگردان باشیم و کل تابستان بدون درآمد بمانیم، آن وقت مدیر صندوق ذخیره ۴۱۲ میلیون تومان اضافه کار بگیرد، این چه مدل عدالتیست؟!»
مدیریتی بدون نظارت که عوض نمیشود!
اما این بیعدالتی فقط در حق معلمان غیررسمی اعمال نمیشود؛ حقوق معلمان رسمی نیز با این نجومیبگیری به اندازهی از اینجا تا انتهای کهکشان راه شیری فاصله دارد؛ محمدرضا نیکنژاد (فعال صنفی فرهنگیان) معتقد است «مدیریتِ اختلاسگونه و بدون نظارت در صندوق ذخیره فرهنگیان چیز جدیدی نیست، سالهاست در دولتهای مختلف بوده و همچنان ادامه دارد و گویا قرار نیست هیچ زمان تغییر کند».
نگاهی اجمالی به سابقهی ناروشنِ صندوق ذخیرهی فرهنگیان، صندوقی که باید مشارکتی اداره و سود آن نیز مشارکتی بین سهامداران اصلی تقسیم شود که البته طبق شواهد اینگونه نیست، ادعای نیکنژاد را ثابت میکند:
در شانزدهم اردیبهشت ۹۹، جبار کوچکینژاد رئیس کمیته تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان، با بیان اینکه بیش از ۲۰ متهم از جمله تعدادی از آقازادهها در ماجرای اختلاس صندوق ذخیره فرهنگیان دست داشتند، اظهار داشت: بخشی از مبالغ اختلاس شده که رقم دقیق آن در اختیار قوه قضاییه است به صندوق ذخیره فرهنگیان برگشت.
او با تأکید بر اینکه سرنخ اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان پیچیده و گسترده است و ابعاد آن همچنان ادامه دارد تصریح کرد: ریشه بسیاری از مفاسد که در جاهای دیگر بودند و در افراد صاحب قدرت نفوذ داشتند در پرونده اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان قابل ردیابی است و قوه قضائیه هم مرحله به مرحله ماجرا را پیگیری میکند.
اما این ماجرا به خیلی قبلتر بازمیگردد؛ بحثِ اختلاس مالی در صندوق ذخیره فرهنگیان در میانهی دههی ۱۳۹۰ مطرح شد؛ در ابتدا فساد هشت هزار میلیارد تومانی نام گرفت، ولی رقم آن بعدها ۱۵ هزار میلیارد تومان هم اعلام شد. در نهایت نماینده دادستان در دادگاه اعلام کرد رقم فساد در پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه، ۱۴ هزار میلیارد تومان است.
با این حال، گویا روندِ معیوبِ برداشت از صندوق قرار نیست هیچ کجا متوقف شود؛ مدیرانی که بر سر سفرهی فرهنگیان نشستهاند برای خودشان با خیال راحت برداشت میکنند و بعد اگر اخبار این برداشتها رسانهای شد، معزول میشوند، وقتی که دیگر کار از کار گذشته!
۱۱ میلیون و ۷۰۰ حقوق میگیرم، آنهم بعد از سی سال کار معلمی!
نیکنژاد این بیعدالتی و فساد را «باعث تاسف بسیار» توصیف میکند و میگوید: صندوق ذخیره به نسبت درآمدش، هیچ زمان آوردهی قابل قبولی برای معلمان نداشته است؛ این صندوق درآمد هنگفتی دارد، اما این درآمد تاثیری در سفرههای معلمان کشور ندارد. حتی در دورهی احمدینژاد که شرکتهای خصولتی و دولتیِ بسیاری به زیاندهی افتاده بودند، صندوق دخیره سود روی سود میگذاشت چراکه در همان زمان، هر ماه از حقوق معلمان به میزان ۲۰ میلیارد تومان ورودی منظم داشت.
به گفته وی، با چنین پولهایی، حتی اگر مدیریت ناکارآمد و کارنابلد هم باشد باید بیش از آنچه امروز صندوق ذخیره به معلمان میپردازد، پرداخت شود.
نیکنژاد اضافه کار ۴۱۲ میلیون تومانی را به نسبت حقوق ماهانهی معلمان عجیب و غریب میداند و میگوید: این دریافتیها اصلاً توجیهپذیر نیست؛ حقوق معلمان به طور میانگین ۵ تا ۸ میلیون تومان زیر خط فقر است، اگر خط فقر را ۲۲ میلیون تومان در نظر بگیریم، میانگین حقوق معلمان، حدود ۱۵ میلیون تومان است؛ معلمی که صندوق به نام اوست و از سوی دیگر، وقتی این صندوق درآمدهای آشکار و پنهانِ هنگفت دارد – بخشی از حساب و کتابها پنهان است و جامعه از آن خبر ندارد- نباید اینچنین زیر خط فقر زندگی کند؛ وقتی صندوق میتواند چنین پرداختهایی به مدیران خود داشته باشد، چرا به معلمان سود عادلانه و به نسبت سود انبوهِ خود نمیدهد؟!
این فعال صنفی فرهنگیان اضافه میکند: منِ معلم که بازنشستهی ۱۴۰۱ هستم، نه حکم رتبهبندی من صادر شده و نه پاداش پایان خدمتِ من را واریز کردهاند؛ در این شرایط، یک ماه بعد از بازنشستگی، صندوق یک مبلغی را به حساب من ریخت که اصلاً تناسبی با پولی که من سالها به طور منظم و ماهانه در آن ریختهام نداشت! صندوق ذخیره به شیوهای غیرشفاف و بدون مشارکت مستقیم معلمان اداره میشود و مشخص نیست درآمدهای آن واقعاً کجا میرود.
شفافیتی در عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان نیست؛ علیرغم حساسیت بالای معلمان کشور روی این صندوق و عملکرد آن، گویا به نام معلمان اما به کامِ نجومیبگیران و مدیران عمل میشود؛ یک مدیر صندوق ذخیره ماهی بیش از ۳۷ میلیون اضافه کار میگیرد وقتی حقوق معلمان رسمی کشور پایینتر از خط فقر است. در آخر صحبتها از نیکنژاد میپرسم شما حالا در ایام بازنشستگی بعد از اینهمه سال خدمت چقدر حقوق میگیرید؛ پاسخ میدهد: «رتبهبندی هنوز برای من اجرا نشده، در حال حاضر دریافتیِ ماهانهی من با مدرک فوق لیسانس و سی سال سابقه کارِ معلمی، ۱۱ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان است؛ میتوانم فیشِ حقوقیام را برایتان بفرستم….».